نشست سوم: چیستی روابط بین الملل
- نشست سوم
- با موضوع: چیستی روابط بین الملل
سومین نشست همایش بین المللی فقه سیاست خارجی با ارائه دکتر محمدحسن شیخ الاسلامی، رئیس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امورخارجه، با موضوع «چیستی روابط بین الملل» با حضور اساتید دروس خارج حوزه خراسان در سالن جلسات موسسه دین و تمدن در مشهد در تاریخ سیویکم شهریور1402 برگزار گردید.
این نشست در واقع نخستین نشست تخصصی در بحث روابط بین الملل بود که با هدف تشریح و تنقیح چیستی روابط بینالملل برگزار گردید.
گزیدهای از نکات ارائه شده:
- دستور فرمودند در مورد مباحث مربوط به دوره سیاستخارجی و نقاط تماس احتمالی این حوزهی مطالعاتی با دینشناسی به طور کلی، و به طور خاص فقه، نکاتی مطرح گردد. آن نکاتی که به نظر بنده میرسد را مطرح میکنم. البته بنده در علوم حوزوی خیلی دستی ندارم، از همین رو سعی میکنم اصطلاحی سخن نگویم. در حوزه روابط بینالملل که سی سال است مشغول فعالیت هستم نیز در این گفتگو سعی میکنم خیلی اصطلاحی نباشد تا درگیر مباحث اصطلاحی نشویم و آنچه دغدغههای شخصی من در این حوزه میباشد را خدمت اساتید عرضه میکنم و اطمینان دارم راهنمایی میکنید.
- معمولا این بحث را اینچنین آغاز میکنیم که در علوم انسانی مدرن، هر مبحثش حول یک مفهوم مشخصی شکل گرفته است. گفته میشود هر حوزه علمی یک مفهوم مرکزی دارد، مانند هستهای که میکاریم و این رشد میکند و شاخ و برگهای فراوان در میآورد. به عنوان مثال حوزه اقتصاد مدرن حول مفهوم ثروت شکل گرفته است. پرسش اساسی در اقتصاد مدرن این است که چگونه ثروت را شکل داده و افزایشش دهیم. به لحاظ تاریخی هم که مطالعه کنید، مینگرید که دغدغه و پرسش اساسی همین بوده است که بعدها شاخههایی به آن اضافه شده است، همانند بانکداری و اقتصاد بینالملل و اقتصاد خرد و کلان و… که اشراف دارید.
- سیاستخارجی ذیل یکی از زیرشاخههای رشته روابط بینالملل تعریف میشود. خود این رشته یکی از شاخههای علم سیاست است. علم سیاست به مفهوم مدرن و آنچه که امروزه در دنیا مطالعه میشود، علم قدرت است. اساسا در تعریف علم سیاست تعبیر به علم قدرت میشود. البته همانطور که استحضار دارید و در همه حوزههای علوم انسانی اینچنین است، در علم سیاست نیز تعاریف متعددی وجود دارد؛ اما آن جوهره و اساس و مفهوم مرکزی علم قدرت است. پرسش اساسی این است که قدرت را چگونه به دست آورده و حفظ نموده و ارتقاء دهیم.
- اجمالا اینکه کنشگران بینالمللی متفاوت هستند. وقتی انواع روابط میان انواع کنشگران مطالعه میشود، ما روابط بینالمللی را مطالعه میکنیم. روابط متنوع هستند؛ گاهی روابط سیاسی یا امنیتی یا دفاعی و فرهنگی است. یعنی انواع مختلف دارند. سیاست بینالملل بخشی از روابط بینالملل است که مناسبات قدرت میان دولتها را مطالعه میکند. البته ممکن است شما مثلا در سیاست بینالملل به بحثهای محیط زیستی برخورد کنید؛ اما وقتی محیط زیست را در روابط بین دولتها از زاویه اثرش بر قدرت دولتها بررسی میکنید، دارید سیاست بینالملل مطالعه میکنید. مثال بهتر برای آن، حقوق بشر است. شما اگر حقوق بشر را از زاویه حقوق مطالعه کنید، در حوزه روابط بینالملل مطالعه کردهاید؛ اما زمانی که حقوق بشر را از حیث اثرش بر قدرت دولتها مطالعه نمایید، شما سیاست بین الملل مطالعه میکنید. بنابراین سیاست بینالملل یکی از حوزههای روابط بین الملل با دو قید مشخص است؛ اول تمرکز بر دولت و دیگر تمرکز بر معادلات قدرت میان دولت. وقتی این دو ویژگی را لحاظ کردید، در واقع دارید سیاست بینالملل را مطالعه میکنید.
- هر دولت برای تحقق اهدافش دو دسته ابزار در اختیار دارد. ابزار مسالمتآمیز و ابزار قهرآمیز؛ یک منطقه خاکستری بین ابزار مسالمت آمیز و قهرآمیز نیز وجود دارد. جنگ ابزار قهرآمیز است که در اصطلاح فنی حقوق بینالمللی تعبیر به توسل به زور میشود. ابزار صلحآمیز یا مسالمتآمیز نیز دیپلماسی است. وقتی دولت برای تحقق منافع ملی خود از ابزارهای غیرخشونت آمیز یا ابزارهای مسالمتآمیز استفاده کند دیپلماسی میگوییم. منطقهای خاکستری بین این دو وجود دارد که از جهتی قهرآمیز و از جهتی دیگر صلحآمیز است که نامش را دیپلماسی اجبارآمیز یا دیپلماسی مبتنی بر زور و اجبار مینامیم. این همان چیزی است که ما در این چهل سال درگیر آن بودهایم. به اسم تحریم دچار دیپلماسی اجبارآمیز هستیم. البته دیپلماسی اجبارآمیز انواع دیگری نیز دارد؛ مانند زمانی که یک دولتی تهدید توسل به زور میکند و به آن قایقهای توپدار وییم. مثلا کشتیها را میآورد یک سرزمین را محاصره میکند، یعنی عملا از زور استفاده نمیکند، اما سایه زور را بالای سر دیگران نگه میدارد برای رسیدن به اهدافش که اینها بحثهای مفصلی دارد.
- حقوق بینالملل است که به ما میگوید این کار مجاز و این کار غیرمجاز است. اگر این کار را کردی جریمهات اینچنین است. اینچنین مجازات میشوی و یا پاداش میگیری. حقوق بینالملل به بایدها و نبایدها در مناسبات بینالملل میپردازد. نظریه روابط بینالملل نظریه هنجاری نیست؛ به چیستی روابط میپردازد. بنابراین وقتی از زاویه معرفت دینی به حقوق بینالملل نگاه میکنیم، معادل فقه روابط بینالملل میشود.
- ما در حالی به فقه روابط بینالملل وارد میشویم که نظریه روابط بینالملل اسلامی نداریم. به نظر من چالش اصلی اینجاست. بزرگان و علمای ما از دو زاویه ورود میکنند؛ اول اصول حقوقی کلی ناظر بر روابط دولتها را میشمارند و توضیح میدهند و آیات و روایات مربوط به آنها را بیان میکنند و مثلاً میفرمایند مفهوم اصل وفای به عهد چیست. مستندات قرآنی و روایی آن چیست. اصل نفی سبیل، اصل دعوت و… چیست. وظیفه دولت اسلامی نیز دعوت است و این هم مستندات آن. یعنی در حد اصول کلی ناظر بر روابط بین دولتها به موضوع ورود میکنند. دوم آنکه ما به محضرشان میرویم و سوال میکنیم فلان کار را میتوان انجام داد یا خیر. به صورت موردی یا مصداقی یک توضیحی میدهیم و جوابی میگیریم. این دو رویکردی است که الان نسبت به موضوع وجود دارد. به همین دلیل است که هیچکدام از آثاری که در این حوزه تولید شده است ظرفیتهای لازم برای پاسخگویی به نیازهای دانشگاه و دستگاه سیاست خارجی را نداشته است. آثاری است که برای فوقلیسانس و دکترا که بخوانیم و امتحان بدهیم خوب است؛ ولی اثری که کنار دست من باشد و راهنما و مرجع من باشد و در مواقع گرفتاری آن را ورق بزنم نیست.
نظر بدهید